فرض کن ماشین زمان اختراع بشه و استفاده از اون مجانی باشه
دو دقیقه سوار ماشین بشی یک قرن از عمر دیگران میگذره
سوارش میشی؟
وقتی پیاده میشی همه بستگانت مردن!
همه دوستات مردن
همه چیزت رو از دست میدی
تو میمونی و خودت.
مجرد کامل.
سوارش میشی؟
میدونی من هر از چند سالی یک بار شماره موبایلمو عوض میکنم و به این شکل یک دور حلزونی در تجردم میزنم.
همه که نه ولی از هر 10 نفر 9 نفر رو از دست دادم.
حداقل دو چیز برای من داشته یکی درد و یکی فرصت.
ترک کردن دنیات آسون نیست. دنیایی که با تمام دور و بریات ساختی رو بذاری کنار و بری آسون نیست. مگه اینکه فقط به دنیات رنگ زده باشی نه مثل من با خون دل ساخته باشی.
آره من سوارش میشم.
فرصت پیدا کردن خودم. فرصت گرفتن دست خودم. فرصت یافتن همراه متفاوت. فرصت همراه شدن در راه متفاوت. فرصت یک زندگی جدید. فرصت استفاده از تجربه دنیای قبلی. هرگز تولدی دوباره نخواهد بود ولی بهتر از اونه چون تجاربت رو با خودت داری.
دلتنگ خواهم بود. دلتنگی هیزم قطارمه.